پرسش، از مهمترین ارکان اندیشهٔ خیام است و اصولا هر اندیشه‌ای از پرسش شکل می‌گیرد. تا پرسش در ذهن و زبان ایجاد نشود، هیچ پاسخی به ظهور نمی‌رسد.


گویای خبر – بی شک خیام با پرسش از معنای زندگی و غایت آن، در قلمرو فلسفه گام می‌نهد؛ چه پاسخ به پرسش هایی از سنخ پرسش هایِ خیام جز از طریق فکر فلسفی امکان‌پذیر نیست.

پرسش‌ های بنیادین خیام نه تنها به ماهیت زندگی که در فرجام، به هستیِ آن باز می‌گردد؛ زیرا دایرهٔ عمومیّت و علیّتِ سؤالات وی حتی در رباعیات، چندان گسترده است که اغلب، هستی را به مثابه موضوعی واحد برای پرسش و تأمل بر می‌گزیند و از خلالِ اندیشه، زندگی و مرگ و وجود و عدم، به عوارض موجود راه می‌گشاید.
مثلا در این رباعی:
جامی است که عقل آفرین می‌زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش
این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز برزمین می‌زندش

اینجا یک پرسش عمیق وجود دارد، به خلاف نظر کسانی که این رباعی را یک تأسّف و یا نشانی از نگاه به پوچی عالم می‌پندارند.
به تعبیر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی سؤال خیام در این رباعی از غایت دهر است، در واقع خیام سؤال می‌کند که آیا سازنده، دهر است؟ اگر دهر است، آیا غایت ندارد و مشغول بازی است؟ آیا در این بازی غایتی مورد نظر نیست؟ ساختن و شکستن چراست و چگونه؟
خیام در این رباعی نفی غایت نمی‌کند، بلکه از غایت می‌پرسد، اگر به این نتیجه برسیم که دهر سازنده است، نتیجه نهیلیسم خواهد بود.
این استاد فلسفه معتقد است: خیام می‌پرسد که آیا دهر، سازنده است؟چه بسا سازنده کسی است که اوخالق دهر نیز باشد. اگر سازنده و برزمین زنندهٔ جام، خالق دهر باشد؛ چه بسا در کار او سرّی نهفته است که ما نمی‌دانیم و شاید در این شکستن و ساختن مصلحتی باشد.
در این رباعی، خیام یک پرسش عمیق مطرح کرده و نظر قطعی نداده است.

 

  • نویسنده : دکتر محمدجعفر محمدزاده نویسنده و پژوهشگر تاریخ زبان و ادبیات فارسی