🔸 مرگ‌اندیشی و اعتراض

گویای خبر – مرگ را باید اندیشید، گرچه اندیشیدن درباره مرگ راه به جایی نبرد؛ مرگ اندیشی نه به معنی ترسیدن از مرگ است، انسان ویریا (تیزویر)، بارها و بارها راه های باریک را می‌پیماید و اندیشیده‌ها و نیندیشیده‌های مرگ را می‌اندیشد.
با یادآوری داستانی از شاهنامه یک نمونه از مرگ‌اندیشی حکیم توس را خواهید دید.

طهمورث فرزند هوشنگ و سومین پادشاه پیشدادی است و سی‌ سال پادشاهی کرد. در دوره سی‌ساله پادشاهی او کارهای مهمی انجام شده است؛ از آن جمله است اهلی کردن بعضی حیوانات و پرندگان و دست‌آموز کردن آنها، ایجاد صنایع ریسندگی و… .
در همه منابع تاریخی، طهمورث دستوری (وزیر، هوشیار) پاک و درستکار داشته که بسیار پارسا بوده و او را در کارهای مهم یاری می‌رسانده است.
دیوان بر کار طهمورث و دستور او رشک می‌بردند و کمر به نابودی او می‌بندند. طهمورث از کار دیوان آگاه می‌شود و آنها را شکست می‌دهد.
در نگاه همه منابع، مهم‌ترین دستاورد دوره طهمورث کوتاه کردن دست دیوان از زندگی مردم بود و برای همین به «طهمورثِ دیو‌بند» شهرت دارد.
در جنگ با دیوان، او دو بهره از آنها را شکست داد و بقیه را به بند کشید. دیوان از او زنهار خواستند و گفتند اگر ما را زینهار دهی، تو را هنری تازه می‌آموزیم، و این‌گونه آنها به شاه نوشتن آموختند:
نبشتن به خسـرو بیاموختنـد
دلش را چو خورشید بفروختند
نبشته یکی نی، چه نزدیک سی
چه رومی و چه تازی و پارسی
چه سُغدی و چینی و چه پهلوی
نگاریـدنِ آن کجـا بشنـوی
(بیت‌های ۴۲-۴۴)

در پایان سی سال پادشاهی او، فردوسی چنین می‌گوید:
برفت و سر آمد بر او روزگار
همه رنج او ماند از او یادگار
(بیت ۴۶)

و زبان به اعتراض و پرسشی حکیمانه می‌گشاید.
در نگاه حکیم و فیلسوف، پرسیدن با انکار متفاوت است و تردید پایه باور است. این همان اندیشه‌ انتقادی است که فردوسی در ادبیات فارسی پایه‌گذاری کرد و در سخنِ سخنورانی چون خیام، سنایی و حافظ نیز به گوش می‌رسد.
فردوسی، در پایان عمر طهمورث، مرگ‌اندیشانه چنین می‌فرماید:
جهانا! مپرور چو خواهی دُرود
چو می‌بدروی، پروریدن چه سود؟!
(بیت ۴۷)
پ.ن: بیت‌ها از روی شاهنامه دوجلدی خالقی مطلق برگزیده شده است.

  • نویسنده : دکتر محمدجعفر محمدزاده نویسنده و پژوهشگر تاریخ زبان و ادبیات فارسی