بازنشستگی و سالمندی، مرحلهای خاص از زندگی انسان است. در جوامع سنتی، هر که نشانی از سالخوردگی و پیری دارد، از احترام و ارزش برخوردار است.
گویای خبر – از بزرگترین نعمتهای الهی، نعمت طول عمر و زندگی در دنیا است. برخورداری از عمر طولانی، یکی از بزرگترین آرزوهای دیرینه بشر بوده است؛ اما باید از این سرمایه بس بزرگ و موهبت بس گران، استفاده بهینه برد.
افراد باید در مسیری حرکت کنند که لحظهای از زمان را برای دستیابی به تکامل و تعالی از دست ندهند و همواره به فکر خودسازی و کار و تلاش باشند و نقشه راهشان، پیشرفت در ابعاد گوناگون زندگی و کوشش در جهت بهتر شدن رتبه امروزشان نسبت به دیروز باشد.
اما این به معنای کار دایمی و دوری از تفریح و استراحت نیست، بلکه زندگی انسان باید دارای نظم باشد و تا حد توان در صدد شکوفاسازی تمامی استعدادهایش برآید.
بنابراین، عمر انسان اگر با این رویکرد، طولانی شود و با همین عملکرد متعهدانه جلو برود، هم خود فرد بهرهمندیاش از یک زندگی در خور توجه خواهد بود و هم در بهرهوری دیگران و الگو شدن برای افراد جامعهاش، نقش مؤثری ایفا خواهد کرد.
عزتمندی سپیدمویی و سالمندی از آن رو است که سالمند، رسالت انسانی خویش را در این روزگار پرآشوب به شایستگی انجام داده و اینک با انبوهی از تجربههای گران سنگ، در کنار دیگر افراد جامعه قرار دارد.
دوران سالمندی به منزله تولدی دوباره برای فرد محسوب میشود. نیازهای او در این دوران نسبت به اطرافیان بیشتر میشود و از طرفی احساس تنهایی او در این دوران، اگر از حمایت اجتماعی و عاطفی خانوادهاش برخوردار نباشد، او را دچار افسردگی میکند. داشتن توقعات نامناسب از اعضای خانواده در این دوران، مایه دلتنگی و افزایش تنهایی است و چنین توقعاتی با عشق میان والدین و فرزندان، منافات دارد. کمک بزرگی که در این دوره میتوان به این قشر کرد، بینشافزایی و آگاهی دادن به آنها در مورد واقعیات موجود این دوره است.
تردیدی نیست که نقش تعامل صحیح و اهمیت معاشرت سالم با سالمندان، به مراتب مهمتر از گروههای دیگر سنّی است. به دلیل این که احساس ناایمنی در زنان و مردان سالمند، بیشتر نمود پیدا میکند. از دست دادن تواناییهای جسمانی، بازنشسته شدن و عدم قدرت بر ادامه کار و از دست دادن مقام اجتماعی و عدم حضور فعال در صحنههای گوناگون زندگی، احساس طرد شدن و احساس تنهایی در پیرمردان و پیرزنان را بیشتر به وجود میآورد. از این رو میتوان گفت که احترام واقعی بزرگسالان، شناخت نگاهی است که آنان از آن زاویه دنیا را مینگرند و به زندگی نگاه میکنند. سپس توجه به نیازهایی که از این نگاه پیدا میشود و سعی و تلاش در تحقق و عینیت بخشیدن به آن در حد توان.
بنابراین، رفتار درست و محترمانه تکریم آنان در هر شرایط، اصلی است که همواره باید به آن پایبند بود. این گونه توجه و ارتباط صحیح در کاهش احساس ناایمنی آنان بسیار مؤثر است.
اگر نقش سالمندان در جامعه به خوبی مدیریت شود، در حفظ و تأمین بخشی از سلامت روان جامعه، مفید و مطلوب خواهد بود. جامعه و نسل جوان، به هدایت نیاز دارد تا بتواند در مسیر صحیح زندگی گام بردارد.
سالمندان از این جهت که صاحب آگاهی و اطلاعات و تجربیات فراوانی هستند، میتوانند به انتقال ارزشهای سنتی خود بپردازند و نسل جوان را در مورد زندگی آینده روشن کنند. انسانی که خواهان سعادت و طالب کمال خویش است، همچون تشنه کامی که جویای آب گواراست، همواره گوش جان خود را برای شنیدن نصایح و پند پیران و اندرز مربیان خویش، مهیا میکند.
کنار گذاشتن سالمندان و محدود کردن اختیارات و کاهش مسؤولیتهای آنها فقط موجب کاهش رضایت آنها از زندگی و تقویت باور عمومی درباره نانوانی و سربار بودن آنها خواهد شد.
در گذشته، بهترین سرگرمی بچهها، شنیدن قصههای مادربزرگ و بهترین هدیهشان، نقل و نخودچی و کشمش جیب پدربزرگها بود. همیشه دیدن پدربزرگ و مادربزرگ، خاطره دست اول بچهها بود. اما امروزه در خانوادهها همیشه وقت تنگ است؛ همه عجله دارند، پدر و شاید مادر باید سر کار بروند، کودکان هم خواسته و ناخواسته باید به مهدکودک و مدرسه و کلاسهای آموزشی متفرقه بروند و در این بین، گاهی صدای زنگ تلفن است که فرصتی کوتاه به حال و احوالپرسی از پدربزرگها و مادربزرگها را میدهد.
این همه عجله و تکاپو، فرصت فکر کردن به اوقات فراغت پدر یا مادر سالمند را از ما گرفته و متأسفانه باعث شده این گروه از افراد، گوشهنشینی و انزوا را در پیش بگیرند و از حضور در جمع بپرهیزند. متأسفانه بیشترین فعالیت اوقات فراغت سالمندان را، تماشای تلویزیون پر کرده و آمارها در کل دنیا نشان میدهد که حدود ۵۰ تا ۸۰ درصد وقت سالمندان، پای تلویزیون میگذرد. گرچه به ظاهر این کار میتواند سرگرمکننده باشد، اما تماشای بیش از حد برنامههای تلویزیونی نیز عوارض سوء بر عملکرد مغز سالمندان دارد. این درحالی است که در سنین سالمندی، فرد معمولاً از مشکلات شنوایی، بینایی و ابتلا به برخی بیماریهای فیزیکی، عضلانی و استخوانی رنج میبرد و حتی گاهی با محدودیت حرکتی مواجه است. با این توجه، نحوه سپری کردن اوقات فراغت برای سالمند به شکل امروزی، چه بسا به جای ارتقای سلامت جسمی و روانی آنها و تخفیف رنجهایشان، موجب بروز افسردگی یا تشدید بیماری در آنها شود.
یکی از اصلیترین راهکاری که به بهبودی وضع موجود میانجامد، آموزش دادن به جوانان برای درک فرآیند پیری، شناخت ویژگیهای روحی سالمندان، اعتقاد به ارزشمند بودن سالمندی و یادگیری نحوه برخورد محترمانه با سالخوردگان در خانواده و جامعه است.
بنابراین، به نظر میرسد جامعه امروز به منظور بهبود موقعیت سالمندان و توانمندسازی آنها، به موازات تلاشهای علمی برای افزایش طول عمر همراه با سلامتی، باید شرایط و امکانات لازم برای زندگی آبرومندانه و همراه با عزت، احترام، اقتدار و منزلت را برای آنان فراهم کند.
لذا میتوان تعریف نوینی از ارزش، نقش و منزلت سالخوردگان در جامعه ارایه داد که بتواند سطح تساهل اجتماعی نسبت به سالمندان را افزایش دهد و آنان را به جایگاه اجتماعی شایسته در جامعه و خانواده مطمئن کند. هم چنین نگرشهای منفی موجود در مورد سالخوردگان و دوره سالمندی را از طریق تضعیف عقاید قالبی و کلیشههای رایج درباره سالمندان تغییر داد (سازمانهای هنجارآفرین مثل مدارس و دانشگاهها و رسانههای گروهی میتوانند نقش حیاتی در این زمینه ایفا کنند).
دور نگه داشتن سالمندان از محیط خانواده، در حقیقت محروم کردن آنها از مصاحبتها و محبتهای بیدریغ است. گذراندن اوقات فراغت در خانواده، زمان و فرصتی مهم و اساسی برای شکلدهی پیوستگی و عهد و میثاق نسلهای متوالی یک خانواده است. در این زمانها، پدربزرگها و مادربزرگها، سوابق تاریخی، تجربههای شخصی، درسهای زندگی، ارزشهای خانوادگی، سنتها و اهمیت پیوستگی خانوادگی را میتوانند با نوههای خود در میان بگذارند. خانوادههایی که اوقات فراغت خود را با یکدیگر میگذرانند، پیوستگی بیشتری دارند و به نیاز محبت و عشق بهتر پاسخ میدهند. همین امر باعث میشود آنها این علاقه و عشق را در آینده به فرزندان خود هدیه دهند.
از آنجا که بین سلامت روان و اوقات فراغت سالمندان ارتباط مستقیمی وجود دارد، اگر اوقات فراغت به نحو احسن پر شود، سالمندان از بهداشت روانی خوبی برخوردار خواهند بود. در غیر این صورت، افکار منفی و ناخوشایند گذشته ممکن است در ذهنشان تداعی شود. در حال حاضر، افراد سالخورده گرفتار تعارضی بین تصورات خود و واقعیات زندگی شدهاند؛ یعنی آن چه آنان در دوران جوانیشان برای دوره سالخوردگی تصور میکردند، با آن چه امروز وجود دارد یا فرزندان و نوههایشان درباره آنها اعمال میکنند، متفاوت است.
فراهم آوردن شرایط فیزیکی و فرهنگی مناسب برای نگهداری از سالمندان در اطراف خانوادهها موجب تقویت اعتماد به نفس، بازیابی استعدادها و نیز بهبود وضع عمومی و دستیابی به جایگاه و منزلت اجتماعی آنهاست. در این صورت، نه تنها سالمندان از متن زندگی خانوادگی و اجتماعی طرد نمیشوند، بلکه به نوعی در رأس هرم اقتدار خانواده و جامعه قرار میگیرند و جوانترها موظف میشوند ضمن حفاظت و مراقبت از آنها، به اقتدار آنان هم گردن بنهند.
سالمندان وقتی به این مرحله از زندگی خود میرسند، به عنوان یک تاریخ متحرک تلقی میشوند. آنها در خانوادههای امروزی هنوز هم جایگاه قابل احترامی دارند و میتوانند به عنوان بازوی کمکی، از توانایی عقلی و حضوری آنها در خانواده استفاده کرده و در تحکیم خانواده از آنها بهرههای بسیار برد.
البته والدین به دلیل سرعت تغییرات اجتماعی و تغییر در نگرشها و نیازها نمیتوانند ارتباط مؤثری با فرزندان و جوانان برقرار نمایند و به همین دلیل، بین این دو نسل، شکاف به وجود آمده است و فرزندان و جوانان نمیتوانند یا نمیخواهند از مشورت و حمایتهای سالمندان و والدین خود بهرهمند شوند؛ اما از طریق آموزش فرزندان، والدین و سالمندان و یادگیری وظایف و مهارتهای ارتباطی در این دوره میتوان علاوه بر توانمندسازی این عزیزان و تجربه یک زندگی پر نشاط و سالم همراه با احترام، میتوانند نقش برجستهای را در حفظ و تداوم خانواده ایفا کنند.
مأخذ: مجموعه فرهنگ عمومی و آداب شهروندی، علی شیرازی و همکاران، ناشر: عابداندیش، قم، جلد شانزدهم، چاپ اول، ۱۳۹۵٫
- نویسنده : امیرمحمد سلیمانی
Monday, 29 April , 2024