بیشتر وقتها برای نوشتن برخی واژهها با صداهای مختلف، تردید میکنیم. امیدوارم با مطالب زیر توانسته باشم این تردیدها را رفع کنم.
گویای خبر – در ادامه مطلب درستنویسی، بخش دیگری از مطالب برای مخاطبان محترم آورده شده است.
جمله «ان شاء الله» از سـه کلمه سـاخته شـده اسـت: اِن(اگر)، شـاء (بخواهد)، الله(خدا)، یعنی: «اگر خدا بخواهد». اما جمله «انشاء الله» از دو کلمه سـاخته شـده اسـت: اِنشـاء (آفریدن)، الله (خدا) به معنی: «خداوند بیافریند».
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
انشاء الله این کار به نتیجه خواهد رسید. | ان شاء الله این کار به نتیجه خواهد رسید. |
برای حروف «ت» و «ط» بهتر است برای جلوگیری از چندگانه نویسی واژههای عربی در زبان فارسی، از «ت» استفاده شود.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
اطاق | اتاق |
اطراق | اتراق |
اطو | اتو |
باطری | باتری |
باطلاق | باتلاق |
بلیط | بلیت |
سِطَبر | ستبر |
طاس | تاس |
طاقچه | تاقچه |
طالار | تالار |
طالش | تالش |
طپانچه | تپانچه |
طپیدن | تپیدن |
طشت | تشت |
طنبور | تنبور |
طوس | توس |
طهران | تهران |
طهماسب | تهماسب |
طهمورث | تهمورث |
غلطیدن، غلطان، غلطک | غلتیدن، غلتان، غلتک |
* اما برخی نامهای خاص که از رهگذر زبان عربی وارد زبان فارسی شده است، به همان صورت «ط» نوشته میشوند، مانند: سقراط، بقراط، افلاطون، طبیب
اگر کلمهای مربوط به زبانهای بیگانه باشد، به صورت «ت» نوشته میشود.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
اطریش | اتریش |
امپراطور | امپراتور |
ایطالیا | ایتالیا |
طرابلس | ترابلس |
به کار بردن پیشوند فارسی بُل(به معنی بسیار و فراوان) برای واژههای عربی، نادرست است. برای نشان دادن همین معنا برای واژههای عربی باید از پیشوند عربی ابو (که کوتاه شده آن «بو» است) بهره گرفت.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
بلعجب | بوالعجب (پر شگفتی) |
بلهوس | بوالهوس (پر هوس) |
نوشتن واژههای عربی به صورتی که در زبان عربی اصلاً وجود و معنی ندارد، نادرست است.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
ازدهام | ازدحام (به معنی انبوه شدن جمعیت، شلوغی) |
برحه | برهه (قسمتی از وقت و زمان) |
جرئت | جرأت (به معنی دلیر شدن و بیباکی) |
ذکام | زکام (به معنی یک نوع بیماری واگیردار) |
رطیل | رتیل (به معنی عنکبوت زهردار) |
سئوال | سؤال (به معنی پرسش) |
شئون | شؤون (جمع شأن، به معنی هنجارها، آیینها) |
فتیر | فطیر (به معنی خمیر ور نیامده و تخمیر نشده) |
مسئله | مسأله (به معنی مطلب یا درخواست) |
مسئول | مسؤول (به معنی خواسته شده یا دارای وظیفه) |
نشئت | نشأت (به معنی سرچشمه گرفتن، پیدا شدن) |
وحله | وهله (به معنی نوبت و دفعه) |
- نویسنده : مریم زارع پستکی زاد کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
Saturday, 27 April , 2024