همدلی، توان درک و احساس علایق و نگرانی‌های دیگران است و عاطفه قدرتمندی است که جلوی رفتارهای خشن و بی‌‌رحمانه را می‌گیرد و ما را تشویق می‌کند که با مهربانی با دیگران رفتار کنیم.

گویای خبر – رشد و تکامل روحی و معنوی انسان، جز در ارتباطی سالم و صحیح با دیگران رقم نمی‌خورد؛ چرا که انسان خواه ناخواه، وابسته به اجتماع و نیازمند تعامل با دیگران است؛ تعاملی که بیش یا کم، بر همه ساحت‌های زندگی او تأثیرگذارند و چنان چه نتواند در ارتباط‌هایش، «همدلی» را تجربه کند، نخواهد توانست تعاملی کامل و منطقی برقرار سازد. بنابراین باید فرهنگ همدلی را در میان عوامل اجتماعی، زمینه‌ای ضروری و شاید بی‌بدیل برای سعادت فرد و جامعه دانست.

همدلی، گوهری است که در عرصه­‌های مختلف و متناسب با نوع روابط ممکن است شکل‌های متفاوت بگیرد. در خانواده و روابط خویشاوندی، نسبت به دوستان و همکاران و همسایگان و در جامعه، نسبت به هم‌کیشان و هموطنان و همفکران و حتی در برابر مخالفان و بیگانگان، به گونه‌های مختلفی از همدلی نیاز داریم تا هدف همدلی به درستی برآورده شود.

اختلافات روزافزون، شکاف‌های اجتماعی عمیق، نزاع‌ها و دعواهای گاه جنایت‌آمیز، همگی حکایت از این می‌کند که افراد در حال دور شدن از یکدیگر هستند و هر روز که می‌گذرد، بیش از پیش خود را نسبت به اطراف خود، حتی نزدیک‌ترین کسان خود، بیگانه می‌بینند.

برخی مفاهیم که مختصات فرهنگ همدلی را ترسیم می‌کنند، به قرار زیر هستند:

وفاق و سازگاری

افراد در مواجهه با یکدیگر، هنگامی که نشانه‌های اختلاف بروز می‌کند، می‌توانند بلافاصله در مقابل هم موضعی خصمانه بگیرند و از همان آغاز سخت گرفته تا بتوانند در نهایت، حق خود را از دستبرد و تعرض احتمالی طرف مقابل حفظ کنند. اما در وضعیت مطلوب، بنای هر دو طرف، بیش و پیش از هر چیز دیگر، بر وفق و مدارا خواهد بود. نه به این دلیل که قدرت مجادله و تهاجم ندارند، بلکه در مدارا و ملایمت، آرامش و آسایشی بیشتر و نتیجه‌ای مطلوب‌تر می‌بینند. نکته دیگر، رابطه دوسویه همدلی و مداراست. به همان ترتیب که مدارا به همدلی نیاز دارد، به افزایش آن نیز کمک می‌کند و چه بسا که همدلی‌ها و مهرورزی‌ها از رفتارهای نرم و آرام بهانه می‌گیرند.

همدردی و غم‌زدایی

همدل شدن، دردهای انسان را به دردهای مشترک تبدیل می‌کند. آن که اهل همدلی است، بیش از آن که بخواهد با صبرپیشگی، خود را در برابر ناملایمات مصون سازد، به دردهای دیگران می‌اندیشد و برای رفع آن، رنج‌هایی را بر خود هموار می‌سازد.

این اخلاق نیکوی انسانی که شایسته است بنی‌آدم به آن زینت یابند و در سراسر گیتی «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» مورد تأکید است. وقتی که نیازها و غصه‌ها از جنس مادی نیست یا از دست انسان کاری برای رفع نیازهای مادی بر نمی‌آید، «همدردی» حداقل کاری است که می‌توان انجام داد و از این طریق است که دردهای انسان شریک می‌یابد و تحمل آن آسان‌تر می‌شود. بنابراین هنگامی که کسی را دردی فرا می‌گیرد، افراد به همدلی درونی خود اکتفا نمی‌کنند و آن را با رفتار و گفتاری شایسته پیوند می‌زنند. مثلاً به عیادت بیماران می‌روند و از بیانی مهرآمیزتر بهره می‌برند و در مجموع، توجه بیشتری را مبذول می‌دارند.

فروتنی و تواضع

به همان نسبت که خودخواهی، برتری‌طلبی و خودبرتربینی مانع همدلی است، فروتنی زمینه را برای همدلی فراهم می‌کند. احساس برتری، بین افراد، فاصله‌های غیرواقعی و توهم‌آمیز می‌اندازد و نمی‌گذارد به هم نزدیک شوند، خود را جای یکدیگر بگذارند و همدلی را تجربه کنند. در مورد فروتنی نیز رابطه‌ای دوطرفه با همدلی برقرار است. به همان ترتیب که انسان‌های متواضع، توان همدلی بیشتری خواهند داشت، اگر کسی همدلی را در روابطش با دیگران تجربه کند، کمتر به خودبرتربینی و تکبر دچار می‌شود.

در جامعه‌ای که همدلی در وضعیت مطلوب قرار دارد، بدون شک حقارت‌ها و فخرفروشی‌ها رونقی ندارند.

تعاون و مواسات

تعاون به معنای همکاری و یاری رساندن به یکدیگر است. جامعه همدل، جامعه‌ای است که افراد آن نسبت به یکدیگر بُخل نمی‌ورزند و برای رفع نیاز یکدیگر، از کمک و مساعدت خویش دریغ نمی‌کنند.

مواسات هنگامی معنا پیدا می‌کند که فردی یا بخشی از جامعه به مشکلی اقتصادی دچار شده است و به همراهی و مساعدت مالی دیگران احتیاج دارد. در این صورت، هر فردی نسبت به نیاز دیگران همان قدر حساس و پی‌گیر باشد که نسبت به نیازهای خودش است. در چنین سطحی از همدلی، تعاون و پشتیبانی مالی و مواسات نسبت به یکدیگر، عجیب نخواهد بود و تأثیر مثبت مواسات بر رزق انسان نیز قابل تأمل خواهد بود.

************

برآمدن و بالیدن همدلی در فرهنگ عمومی جامعه، مستلزم حرکتی آگاهانه است که از یک سو، بر منابع غنی فرهنگ اسلامی و ایرانی تکیه داشته باشد و از سوی دیگر، ناظر به واقعیت‌های جاری جامعه امروز سامان بگیرد و پیش برود. همدلی به عنوان یک ارزش اجتماعی فراگیر، امروزه مورد توجه همه فرهنگ‌ها با هر بنیان (شالوده) و بنیاد (ساختار) فکری قرار گرفته است؛ حتی در مورد فرهنگ‌هایی که تا پیش از این، قرن ها بر اهمیت فردیت و سود و لذت شخصی به عنوان ارزشی اصیل پای می‌فشرده‌اند. این فراگیری به خودی خود مبارک و پسندیده است. اما نباید ما را در مورد راه‌کارهایی که برای تحقق مفاهیمی چون همدلی بیان و توصیه می‌شوند، به اشتباه بیندازد و همه را قابل قبول و برای هر بوم و قومی قابل اجرا بپنداریم. البته باید از همه تجربه‌ها بهره برد و به عنوان حکمت‌هایی در دست دیگران، گرفت و غنیمت شمرد. اما در ضمن باید توجه داشت که رویکردها و نگرش‌های کلی نسبت به حقیقت انسان و جایگاه او در خلقت، می‌تواند در راه‌کارهای خرد و کلانی که از دل این فرهنگ‌ها بر می‌آید، مؤثر باشد.

– تمرکز بر عقاید مشترک، زمینه را برای فروکش کردن هیجان‌ها، افزایش درک متقابل و پذیرش حقیقت فراهم می‌کند. وقتی که در اعتقادات بتوان این نقاط اشتراک را مبنایی برای همدلی قرار داد، در سایر اختلافات که صرفاً جنبه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و… دارند نیز می‌توان با این الگو رفتار نمود و اختلافات و تفاوت‌ها را بر محوری مشترک نگه داشت و از تفرقه و پراکندگی رهایی جست. هم چنین تأثیری که رفتارهای ما در پررنگ یا کمرنگ شدن نقاط اشتراک جامعه دارند، نشان می‌دهد که تا چه اندازه در خدمت فرهنگ همدلی بوده‌ایم.

– علاوه بر آن که شناخت افراد جامعه نسبت به یکدیگر به یافتن نقاط اشتراک کمک می‌کند، نزدیکی و صمیمیت میان آن‌ها را افزایش می‌دهد و از این جهت نیز امکان بیشتری را برای همدلی فراهم می‌نماید. در حقیقت با این نگاه، دید و بازدید اسباب شناخت هستند و شناخت، زمینه همدلی را ایجاد می‌کند. گفت‌وگو نیز یکی دیگر از این اسباب و شاید رساترین آن‌ها است که شفاهی یا مکتوب، تصویری یا شنیداری و به صورت سنتی یا با وسایل ارتباطی جدید، ما را با یکدیگر آشنا می‌سازد. شناخت دیگران به معنای عبور از مرزهای شخصی و اطلاع از اسرار یکدیگر نیست و آشکار است که منظور نهفته نماندن جنبه‌هایی از شخصیت ماست که به همدلی بیشتر کمک می‌کند.

– نقش زمینه‌های اجتماعی بیرون از خانواده را در تقویت همدلی عمومی نباید نادیده گرفت. بازارها که نماد حیات مالی جامعه محسوب می‌شوند، همدلی مالی را در بین بازاریان تقویت می‌کند.

– تقویت عدالت اجتماعی، بزرگ‌ترین خدمتی است که می‌توان به همدلی نمود.

– آگاهی از اهمیت همدلی برای جاری ساختن آن در زندگی کافی نیست و باید از توانایی‌های لازم برای ایجاد و تقویت آن برخوردار بود. بخشی از این مهارت‌ها، بیشتر قلبی و ذهنی‌اند تا رفتاری؛ مانند آن چه درباره برتری طلبی گفته شد و اگر شخص بتواند آن را از نگرش خود بزداید، این مهارت را خواهد داشت که با دیگران در موقعیتی برابر بنشیند و نسبت به وضعیت آن‌ها همدلانه بیندیشد و قضاوت کند. اما بخش دیگری از این مهارت ها، به رفتارهای ما کار دارند. به عنوان مثال، شخصی که مهارت بیشتری در بیان احساسات خویش و گوش سپردن به سخنان دیگران و فهم احساس آن‌ها داشته باشد، همدلی را در سطح بالاتری تجربه خواهد کرد. آموزش این مهارت‌ها و ارایه الگوهایی از ارتباط همدلانه می‌تواند توانایی و انگیزه همدلی را در جامعه افزایش دهد.

مأخذ: مجموعه فرهنگ عمومی و آداب شهروندی، علی شیرازی و همکاران، ناشر: عابداندیش، قم، جلد دوازدهم، چاپ اول، ۱۳۹۵٫

  • نویسنده : امیرمحمد سلیمانی