گویای خبر– دغدغه‌های فزاینده و پایدار مربوط به حفظ و ارتقای امکان هم‌زیستی مسالمت‌آمیز و عادلانه در سطوح ملی و فراملی، ضرورت «گفت‌وگو» را به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش داده است. گوناگونی اندیشه‌ها نیز به عنوان وجه مشخصه جهانِ امروز، زمینه را برای گفت‌وگو و پیوند بیشتر اندیشه‌ها فراهم کرده و نیاز به گفت‌وگو در حالی که خشونت‌ورزی و افراطی‌گری، وضع جهان را متشنج کرده است، به‌مثابه نیازی درونی و راه‌حلی برای برون‌رفت از جهل و ستیز بیشتر احساس می‌شود.

گفت‌وگو به قصد ایجاد فهم مشترک از مسائل و موضوع‌های گوناگون و در نهایت، دستیابی به جهان‌های معنایی مشترک، نه وسیله، که هدف، و نه راه که مقصد است‌. زیرا اگر توانایی گفت‌وگو در جامعه افزایش یابد، جامعه اندک‌اندک آن را راه‌ِحل مسائل خود خواهد شناخت و از این طریق، بسیاری از آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی کاهش خواهد یافت.

در تاریخ تمدن و اندیشه نیز فیلسوفان بزرگی چون سقراط در مغرب و خواجه‌ نصیر در این سرزمین، اندیشیدن را نیز «گفت‌وگو» می‌دانسته‌اند و برخلاف «مناظره» که برای اسکات خصم است، بر گفت‌وگو  به‌عنوان پیش‌درآمد تفاهم تأکید می‌ورزیده‌اند تا آن جا که خواجه‌ نصیر که از جدی‌ترین مدافعان فرهنگ گفت‌وگوست، در ابتدای شرح خود بر کتاب اشارات ابن‌سینا که پیش از آن فخر رازی آن را شرح کرده بود، می‌گوید: «هدفم دفاع از ابن سینا نیست، بلکه می‌خواهم با فخر رازی گفت‌وگو کنم».

با چنین پیشینۀ فرهنگی و تمدنی درخشانی، شوربختانه باید اعتراف کرد که جامعه ما، چه د‌‌‌‌ر سطح نخبگان و چه د‌‌‌‌ر سطوح عامه، از مبانی و مهارت‌های گفت‌وگوی درست برخورد‌‌‌‌ار نیست و برای همین د‌‌‌‌ر مکالمه در موقعیت‌های مختلف د‌‌‌‌چار ضعف است. از گفت‌وگو د‌‌‌‌ر د‌‌‌‌رون نهاد‌‌‌‌ خانواد‌‌‌‌ه تا بین گروه‌های اجتماعی و همچنین بین نخبگان و حاکمیت، و د‌‌‌‌ر حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصاد‌‌‌‌ی، می‌توان شواهد‌‌‌‌ بسیاری یافت که نشان می‌د‌‌‌‌هد‌‌‌‌ جامعه ما از ظرفیت‌های کافی برای ارتباط با یکد‌‌‌‌یگر برخورد‌‌‌‌ار نیست. در واقع  آن چه به‌طور خلاصه از سطح جامعه د‌‌‌‌ریافت می‌شود این است که افراد ‌‌‌‌و گروه‌ها و نهاد‌‌‌‌ها اغلب دوست دارند د‌‌‌‌ر د‌‌‌‌رون خود‌‌‌‌ سیر ‌کنند‌‌‌‌ تا در تعامل و دادوستد با محیط بیرون از خود.

در حال حاضر در ارتباط فعالان فرهنگی با یکدیگر و با دستگاه‌های حاکمیتی، شخصیت‌های دینی، نیروهای سیاسی و نیز در مناسبات منتقدان و نقدشوندگان دچار انسداد در گفت‌وگو هستیم و این سبب می‌شود نتوانیم به‌ حل بسیاری از مسائل فرهنگی و وفاق جمعی درباره آن‌ها برسیم. با نگرانی و دغدغه‌مندی باید اعتراف کرد که امروزه با انبوهی از سخنوران و کنشگرانی مواجهیم که درحال تخریب کامل گذشته یا حالِ اطرافیان‌ خود هستند و جهان پیرامون و ساحت‌های غیر خود را  به‌هیچ‌روی قبول ندارند.

  • نویسنده : دکتر محمدجعفر محمدزاده، نویسنده و پژوهشگر