گویای خبر – تهران پایتخت ایران جز معدود پایتخت های دنیا است که در فاصله ای صد ساله معماری دگرگون شدهای را از سر گذرانده است. شدت تغییرات در این شهر در مقایسه با شهرهایی مثل لندن، پاریس و برلین به مراتب آهنگ تندتری داشت. بناهای این شهر در اوایل قرن بیستم فضایی نوستالژیک و خاطره انگیزی برای امروز ما محسوب میشود.
در تمام شهرهای دنیا تفاوتهایی بین بالا و پایین شهر وجود دارد ولی ناگهان میبینید بهترین محله، وسط شهر است؛ مثلا محله دوازدهم و هشتم پاریس وسط این شهر قرار دارند. این مشخصه در مورد تهران قدیم هم صدق میکرد. چگونه ممکن است در تهرانی که این خصوصیت را داشت از پنجاه سال پیش به این طرف به یکباره همه چیز غربال شود و هر امتیاز خوبی از فلان خیابان به بالا قرار گیرد و به نوعی جایگزینی صورت گرفته است.
این شهر فاخر است؛ از مرکز تا شمال. شمالی بی اصالت و بدون نشانهای از تهران. معماری بدون مطالعه برگرفته از فرهنگ و اصول معماری غربی از بین برده است معماری زیبا و کهن اسلامی ایرانی تهران را. رنگ از عوامل بصری سازنده فضا است و اهمیت ویژهایی در هنرهای بصری دارد. در فرهنگهای مختلف رنگها معانی مختلف دارند حتی این ویژگی ممکن است شاخصه و نوعی از شخصیت یک فرد باشد. رنگ آبی فیروزهای در زمان صفویه نمادی از معماری ایرانی است. در تهران دوره قاجار، رنگ زرد زندهای وارد هنر معماری ایرانی شد که قبلا سابقه نداشت. به جای کاشیهای هفت رنگ، کاشیهای تکرنگ سیاه، سفید، زرد و فیروزهای رایج شد. رنگهای جدیدی نیز مانند رنگ صورتی درکاشیهای هفت رنگ بکار برده شد.
رنگها زیبا بودند. ما آنها را از بین بردیم و به جای آن رنگهای تاریک و من درآوردی برگرفته از فرهنگ کشورهای دیگر گذاشتیم. طراحی موقعیت بخشی از فضای شهری و معماری ما بود با باغچههای بسیار زیبا. امروز شما در خانه کسانی که ویلا دارند باغچههایی میببینید که از روی یک الگوی فرانسوی یا ایتالیایی کار شده است. شمشادهای که دیوارهایی بودند برای حریم خانههای در دل تهران قدیم. حوضها یکی از زیباترین شاهکارهای دنیا بود و ماهی شناور در این حوزها الان، در تنگی کوچک سر سفره هفت سین چند روزی مهمانند.
الان سر چهارراه یوسف آباد، پایین تداخل حافظ و جمهوری چه ملقمهای شده است؛که باید تغییرکند اما در تهران مکانهایی را باید نگه میداشت. منوچهری، نادری، جمهوری، شاه آباد، لاله زار، امیریه، سیروس و ری همه از بین رفتهاند. سه راه امین حضور جایی بود که باید میماند ولی از بین رفت. نوادگان حاج امین الزرع که برای اولین بار برق را به ایران آورد، خانهاش را با چنگ و دندان نگه داشتند. خانهای که یکی از زیباترین معماریها را دارد.
تهران در بخش شمالی چند ناحیه ییلاقی خوش آب و هوای نزدیک به هم دارد. ازگل، سوهانک، لواسانات، آهار، شکرآب، میگون، فشم، شهرستانک، افجه، امام زاده داوود، یونجه زار و فرح زاد. فرحزاد یکی از زیباترین ییلاقهای نزدیک تهران بود که با باغهای بسیار بزرگ توت در تمامی فصلهای سال با مجسمه هایی زیبا خودنمایی میکردکه با گسترش شهر، نابود شد. تا قبل از دهه چهل، توت فرحزاد در جعبههای چوبی به تهران میآمد و مغازههایی بود که این توتهای سفید و خوشمزه را با دوغ عرضه میکرند. با تاسیس کارخانههای توت خشککنی میشد شغل ایجاد کرد و حتی بازاری جهانی برای آن ساخت ولی شهرسازی بیرویه همه این فضاها را از اهالی تهران گرفت و شهری زشت جایگزین آن شد.
در بهترین محلههای تهران، زورخانه، سینما، مسجد، مدرسه؛ محله را کامل میکرد. مثلا یکی از محلههای زیبای تهران قدیم مانند محله عودلاجان که از دوره قاجار محل سکونت امیرکبیر، همچنین منزل بزرگترین شاعر زن پروین اعتصامی، چند وزیر و دادستان کل تهران در دهه ۲۰ بود آثاری از آن بجا نمانده است.
آنجا پر بود از خانههایی بسیار زیبا که یک به یک معماری با شکوهی داشتند. تنها دو، سه خانه از آن بناهای ارزشمند، باقی مانده، خانه هایی زیبا و نخنمایی که هنوز هم در دل شهر پا برجاست که میتواند هویت از دست رفته تهرانی باشد که هنوز جانی دارد و باید آن را نگهداشت؛ با این کار محله عودلاجان نفسی تازه میکند.
اثبات این موضوع خیابان قوام السلطنه یا همان سیتیر کنونی است. خیابانی که در آن موزه آبگینه و خانهای در نزدیکی آن طراحی شده بودند قرار داشت. این دو بنا با معماری متفاوت ولی متعلق به یک دوره به حدی فضای زیبا و هماهنگی ایجاد کرده که وقتی در برابرشان قرار میگیری حس آرامش پیدا میکنید. همجواری این دو بنا در خیابان قوام السلطنه ترکیب عجیبی دارد که ناخودآگاه تو را می برد به سالهای دوری که درحسرت دیدن آن را دارید. خانه پیشین قوام السلطنه یا همان موزه آبگینه که توسط هانس هولن آرشیتکت معروف اتریشی فضای داخلی آن برای موزه بازسازی شد. از نکات جالب این خیابان کنار هم قرار داشتن عبادت گاههای زرتشتان، مسیحیان،کلیمیان و مسلمانان هست.
مدتهاست که معماری اسلامی و شاهکار آن از ذهنها پاک شده و کسی دنبال احیای آن نبود. با روی کار آمدن شهردار وقت علیرضا زاکانی، زمزمههایی در این خصوص شنیده شد که گویا بنا بر این است تا تحولی در خصوص زندن کرده معماری اسلامی در شهر تهران ایجاد شود؛ چرا که معماری اسلامی جزیی از هویت از دست رفته ما و این شهر بی گناه است و می بایست در جان شهر دمیده شود.
مسئله محیط زیست چرا تا این حد حاد شده. شمیرانی که در قدیم غرق چناران و درخت و … بود و حتی خیابانی به نام چناران داشت که حالا به صورت وحشتناکی توسط تیرآهنها تسخیر شده است. در صورتی که اگر به منتها علیه تهران و سمت کوههای بیبی شهربانو بروید و به سوی قصر فیروزه بایستید زیبایی تهران مشرف به دامنه البرز از سمت شمیرانات نمایان میشود. کوه به آن زیبایی که ریه تهران ما بود چرا به صورت بیغولهای در آمده است.
فارغ از فضاهای شهری، باغها و پاتوقهای تهران هم دستخوش این تحولات شدند. کافه فردوسی از محلهای پاتوقی تهران و جای گرد هم آمدن اهالی علم و ادب بود. بخش ورودی آن قنادیای بود که بهترین شیرینیها را عرضه میکرد. پشت قنادی فضای بزرگی وجود داشت که بعدها کافه شد. در دیوار انتهایی حیاط خلوت کافه، لولهکشی به گونهای انجام شده بود که آب قطره قطره رقصان از دیوار به پایین میغلتید. این کافه محل اتراق بزرگانی چون صداق هدایت، صادق چوبک، جلال آل احمد، فریدون آدمیت، بزرگ علوی و مجتبی مینوی بود. صاحب کافه قنادی فردوسی به واسطه سبیل از بناگوش در رفته اش به موسیو سبیل شهرت داشت.
اینها نماد یک شهر با اصالت است. نمادی که جان میبخشد به روح شهری که عمری دراز دارد و تنها خرابههایی از قدمت تن خستهاش باقیست بسان پیری که دست و پنجه نرم میکند با درد استخوان و فشار خونی که با اقرار بر آن دلی ریش میکند و روحی میخراشد.
- نویسنده : اکرم فرجی
Wednesday, 4 December , 2024