گویای خبر – وجه تمایز یک نظام فرهنگی از فرهنگهای دیگر و حوزههای معنایی یک فرهنگ، اجباری است که از آن حمایت میکند. اما فرهنگ عمومی، حوزهای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن، اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گرو اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشکلها و سازمانهای غیردولتی (غیررسمی) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمی که در نهایت اجبار فیزیکی از آن حمایت میکند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش و اقناع استوار است و عدم پایبندی به آن، مجازات به معنای حقوقی کلمه را در پی ندارد.
قرار گرفتن فرهنگ عمومی در کنار فرهنگ آموزشی، اشاره به اصلاح فرهنگ عمومی به عنوان تصحیح عادات، اخلاق، ملکات و روشهای زندگی مردم، تقسیمبندی فرهنگ عمومی به وجوه بارز (لباس، شکل لباس و معماری) و اخلاقیات، بیان مصداقهایی چون وجدانکاری، انتقادپذیری، احترام به بزرگترها، مهماندوستی و… به عنوان مواردی از فرهنگ عمومی، اشاره به عدالت اجتماعی به عنوان ارزشی که دولتها میتوانند به آن تحقق بخشند، حاکی از آن است که فرهنگ عمومی میتواند حوزهای از فرهنگ در کنار فرهنگ رسمی محسوب شود که حکومت، مفسر و متولی آن است.
فرهنگ عمومی در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزههای زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و… حضور دارد. از این رو نمیتوان آن را به حوزه مشخصی محدود کرد.
فرهنگ عمومی از سه حوزه عمده فرهنگی تشکیل میشود:
۱- حوزه دینی، حوزهای است که از منظر عامل اجتماعی، اجباری ماورایی از آن حمایت میکند یا امری است که از نظر موجودی ماورایی مقبول است.
۲- حوزه اخلاقی، حوزهای است که از منظر عامل اجتماعی، امری ذاتاً مطلوب تلقی میشود و اجباری عقلی از آن حمایت میکند.
۳- حوزه عرفی، حوزهای است که اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی دیگران، آن را حمایت میکند.
در سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی ایران، اصطلاح «فرهنگ عمومی» به رفتارها، ارزشها و هنجارها اطلاق میشود. فرهنگ عمومی، قلمروی سیال و در حال تغییر است که بعضی از حوزههای آن به سرعت در حال تغییرات است و برخی از حوزههای آن به صورت بطئی تغییر میکند و گاه ثابت باقی میماند. آنچه به عنوان افکار عمومی شناخته میشود، بخشی از فرهنگ عمومی است که در جوامع جدید با سرعت زیادی تغییر میکند و به حوزه عرفی آن تعلق دارد. هم چنین آنچه به عنوان مد (به ویژه در پوشش و آرایش) شناخته میشود، بخشی از حوزه عرفی فرهنگ عمومی است.
در زمان حاضر، اهمیت مسایل فرهنگ عمومی، بیشتر برای دستاندرکاران این حوزه شناخته شده است و به میزانی که از حوزه سیاستگذاری فرهنگ عمومی دور میشویم، مسایل فرهنگ عمومی، کمتر خود را در قالب مسألهای اجتماعی نشان میدهد. از این رو، سیاستگذاری در این حوزه توأمان دو وظیفه عمده را بر عهده دارد. از یک سو، بخشی از وظایف معطوف به نشان دادن اهمیت مسأله میشود و از سوی دیگر، بخشی از آن معطوف به برنامهریزی و یافتن راهحل های مناسب میشود.
از آنجایی که در مورد متغیرهای اصلی فرهنگ کشور، دادههای تجربی به صورت منظم و با روشهای علمی تولید نمیشود، سیاستگذاری فرهنگی غالباً متکی بر برداشتها و سلیقههای شخصی است. همین امر سبب شده است تا از یک سو، دقت در سیاستگذاریها کاهش یابد و از سوی دیگر، امکان ارزیابی پیشرفت و موفقیت سیاستگذاریها فراهم نشود. ضرورت شناخت متغیرهای بنیادین فرهنگ در همین راستا میباشد.
- نویسنده : مریم زارع پستکی زاد - رئیس گروه فرهنگ عمومی
Friday, 29 March , 2024