گویای خبر – در ادامه مطالب لذت نوشتن و درست‌نویسی، گاهی واژه‌هایی از زبان عربی به فارسی وارد شده‌اند که بهتر است تا جایی که ممکن است، از به کار بردن آن‌ها خودداری کرد و به جای آن‌ها، معادل فارسی آن‌ها یا تعبیر مناسب دیگری به کار برد.

نباید بنویسیم باید بنویسیم
آخرالامر سرانجام، عاقبت
اخذ دریافت
اخطار هشدار
استحضار آگاهی
استحقاق شایستگی
استدعا خواهش، درخواست
استراق سمع شنود
استعفا کناره‌­گیری
استعمال کاربرد
استفاده به­‌کارگیری
استنباط برداشت
استهلاک فرسایش
استیضاح بازخواست
اطفاء حریق آتش­نشانی
اعتدال میانه‌­روی
افتتاح گشایش
افراط زیاده­‌روی
الحاق پیوست
الغرض خلاصه
الی/ لغایت تا
امتحان آزمون
امتناع خودداری
امثال/ مثال همانند
امر فرمایش
انصراف کناره­‌گیری
انفصال جدایی
اولاد فرزندان
اولویت حق تقدّم، ارجحیّت
ایاب و ذهاب رفت و آمد
ایام روزها
ایجاد اشتغال کارآفرینی
ایرانی‌­الاصل ایرانی‌ تبار
برای مثال برای نمونه
برخی مواقع گاهی
پیشنهادات واصله پیشنهادهای رسیده
تأخیر دیرکرد
تأسیس راه‌­اندازی
تجدیدنظر بازنگری
تحت‌­اللفظی لفظ به لفظ، کلمه به کلمه
تذکر یادآوری
تعلیم آموزش
تقلیل کاهش
توأمان دوقلو
جایزالخطا اشتباه‌­پذیر
جدیدالتأسیس نوبنیاد
حتی‌­الامکان تا جایی که ممکن است
حتی‌­المقدور تا جایی که می‌­توان، در حدّ امکان
حرمین دو حرم
حسب‌­الامر بنا به دستور، طبق دستور
حقّ‌­الزحمه دستمزد
حقّ‌­السّکوت رشوه
حقّ‌­­الوکاله مزد وکالت
خارق‌­العاده خلاف عادت
دایرهالمعارف دانشنامه
دستورالعمل شیوه‌­نامه
ذی­‌حساب حساب­رس
ذی­‌ربط مربوط
ذی­‌صلاح شایسته، صالح، صلاحیت‌­دار
ذی‌­قیمت باارزش
ذی‌نفوذ بانفوذ
زایدالوصف بیش از حد بیان، وصف‌­ناپذیر
زوجین زن و شوهر
سهل‌­الوصول آن­‌چه آسان به دست آید
سهم‌­الارث ارثیه
شدیداللحن با لحن تند، با لحن زننده
ضرب‌­الاجل مدّت نهادن، پایان مدّت و مهلت
طَرفه‌­العین یک چشم به هم زدن، یک لحظه
طرفین دو طرف
طویل‌­المدّت طولانی، درازمدّت
عاقبت‌­الامر سرانجام
عظیم‌­الجثّه درشت‌­اندام
علی‌­الاصول به طور اصولی
علی‌ البدل جانشین
علی‌­الحساب بیعانه، پیش‌­پرداخت
علی‌­الخصوص به ویژه
علی‌­الظّاهر به ظاهر
علی‌­القاعده از روی قاعده
عَلی ایّ حال به هر حال، در هر حال
علی‌­رغمِ به‌­رغمِ
علیه ضدّ، در برابرِ
عن‌­قریب به زودی
عوام‌­النّاس توده مردم، مردم عامی
غیرمترقّبه ناگهانی، پیش‌­بینی نشده
غیرمنتظره خلاف انتظار
فارغ‌­البال آسوده‌خاطر
فَلذا/ لذا بنابراین
فوق‌­الذّکر نامبرده
فوق‌­العاده خارج از عادت
فی‌­البداهه فوری، بدون تأمّل
فی‌­الحال در حال، فوراً
فی‌­الفور بی­‌درنگ، فوراً
فی‌­المثل مثلاً
فی‌­المجلس در همان جا
فی‌­الواقع در واقع
فی مابین در میانِ، در بینِ
فی‌نفسه در خودش، به خودی خود
قریب‌­الوقوع آن‌­چه به زودی رخ می‌دهد
قیاس مَعَ الفارِق مقایسه نادرست
کان لَم یَکُن لغو شده
کَانَّهُ مثل این‌که
کماکان همچنان، همچنان که بود
لاابالی بی­‌باک، بی­‌بندوبار، بی­‌پروا
لااقل دست‌­کم
لاجرم ناچار
لازم‌­الاجرا امری که اجرای آن لازم است، حکم قطعی
لاعلاج بی­‌درمان، درمان­‌ناپذیر
لامحاله به ناچار
لایتغیّر تغییرناپذیر
لایتناهی بی‌­پایان، بی‌­کران، بی­‌نهایت
لایزال ابدی، دایم
لاینحل حل‌­نشدنی
لاینفک جدانشدنی، جدایی‌­ناپذیر
لاینقطع پیوسته، پی‌­درپی
لغایت تا، پایان
لم یَزرع زمین خشک
مابقی بقیّه
ما به ازا در مقابل، در برابر
مابه‌­التفاوت آن­‌چه که تفاوت دارد
ماتَرَک ارثیّه
ماحَصَل آن‌­چه حاصل می­‌شود، خلاصه
مادون زیردست
مازاد زیاده از نیاز
مافوق بالادست
مافی‌­الضّمیر آن­‌چه در دل است
ماوَقَع آن­‌چه رخ داده
مایحتاج آن­‌چه مورد احتیاج است
مایَملک دارایی
مُبتلابه آن­‌چه مورد ابتلاست
متفق‌­القول هم‌­قول، هم‌­سخن، هم‌­رأی
مُتکلّم وَحده بودن یک تنه سخن گفتن
مجهول‌­المکان کسی که محلّ اقامتش معلوم نیست
مجهول‌­الهویّه ناشناس، گمنام
محلّ تأمل است شایسته اندیشیدن است
مختلف اللون رنگارنگ
مراتب عالیه رتبه­‌های بالا
مَرضیِّ خاطر مایه خشنودی
مَسبوق به ذهن آشنا
مشارٌالیه کسی که در پیش به او اشاره شده
مِصداق نمونه
مُصَدِّع اوقات کسی شدن وقت کسی را گرفتن
مَعَ‌­الأسف بدبختانه، متأسفانه، بادریغ
مَعَ‌­الوصف با این حال
مُعتنابه شایان‌توجه، قابل اعتنا
مع‌­ذلک/ مع‌ذالک/ مع‌­هذا با وجود این، با این همه
مُعظّمٌ­‌له آن­‌که مورد تعظیم و بزرگداشت است
معلوم‌­الحال کسی که احوال و اعمال او به بدی شناخته شده
ممنوعُ‌­الخروج کسی که حقّ خارج شدن از کشور را ندارد
مُمهور مُهر شده
من‌­باب‌ مثال از روی مثال، به طور مثال
منبعد از این پس
من­‌جمله از جمله، از آن جمله
من­ حیثُ‌­المجموع در مجموع
نامه‌­های واصله نامه‌­های وارده
والده مکرّمه مادر گرامی
والدین پدر و مادر
وجهُ‌­المصالحه کسی که در جریانی زیان یا آسیب می­‌بیند یا از بین می‌­رود
و غیره و جز آن
وَ قِس عَلی ذلک مثل همان
یَحتَمِل احتمال دارد، شاید

  • نویسنده : مریم زارع پستکی زاد کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی