گویای خبر – در ادامه مطلب درست نویسی، بخش دیگری از مطالب برای مخاطبان محترم آورده شده است.
همزه میانی در کلمههای فارسی وجود ندارد و نباید به صورت «ئـ» نوشته شود.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
آمریکائی | آمریکایی |
آنجائی | آنجایی |
آئین | آیین |
آئیننامه | آییننامه |
آئینه | آیینه |
بینائی | بینایی |
پائیز | پاییز |
پائین | پایین |
جائز | جایز |
جزئی | جزیی |
چائی | چایی |
دائر | دایر |
روئین | رویین |
روئید | رویید |
زیبائی | زیبایی |
قائل | قایل |
گوئی | گویی |
میگوئیم | میگوییم |
* اگر پس از همزه میانی، مصوت «ای» و «او» و «اِ» باشد، روی کرسی «یـ » نوشته میشود. مانند: استثنائات، القائات، ایدئالیسم، برائت، پنگوئن، تبرئه، تخطئه، توطئه، رئوف، مشمئز، مطمئن
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
اوائل | اوایل |
قائل | قایل |
قرائن | قراین |
علائم | علایم |
نائب | نایب |
«به» (خواه حرف اضافه، خواه حرف قسم، خواه میانوند باشد یا این که حرف مرکب یا عبارت بسازد) از کلمه بعد از خود، جدا نوشته میشود.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
بتو | به تو |
بخدا | به خدا |
بروزرسانی | بهروزرسانی |
بسرعت | به سرعت |
بطور کلی | به طور کلی |
بعمل آمدن | به عمل آمدن |
بنام خدا | به نام خدا |
بوجود آوردن | به وجود آوردن |
بویژه | به ویژه |
جابجا | جا به جا |
روبرو | رو به رو |
روز بروز | روز به روز |
سر براه | سر به راه |
سر بهوا | سر به هوا |
لابلای | لا به لای |
«به» در موارد زیر، پیوسته نوشته میشود.
فعل یا مصدر | صفت | حرف جر عربی | ترکیب های عربی |
برو | بخرد | بالطبع | بذاته |
بساز | بنام | بالفعل | برأی العین |
بساز بفروش | بهنجار | بلاشک | بشخصه |
بگفتم | بلاعوض | بعینه | |
بنماید | بلافاصله | بنفسه | |
بیندیشم | بلافصل | مابازا |
* اگر «به درد» به صورت «بدرد» نوشته شود، شباهت معـنا رخ میدهد، زیرا «بدرد» یعنی پاره کند و «به درد» یعنی به غم و اندوه. صدها واژه دیگر هم وجود دارد که باید به هنگام نوشـتن آنها با احتیاط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و…
چسباندن حرف اضافه فارسی «به» به حرف تعریف عربی «ال» واژههای بیهویتی ساختهاند که برخی از آنها هنوز در زبان فارسی هستند، تا هنگامی که فارسیزبانان با ساختن برابرهای فارسی، زبان خود را از آنها پاک کنند.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
بالاخره | سرانجام |
بالاخص | به ویژه |
بالعکس | واژگون، وارونه |
بالفطره | خودگوهر، سرشتین |
بالقوه | نهفته |
هرگاه «بای زینت»، «میم نهی»، «نون نفی» بر سر افعالی که با الف مفتوح یا مضموم آغاز میشوند، مانند اندیشیدن، افتادن، افکندن بیاید، «الف» در نوشتن حذف میشود.
نباید بنویسیم | باید بنویسیم |
بیاندیش | بیندیش |
میافکن | میفکن |
نیافتاد/ نیافتد | نیفتاد/ نیفتد |
- نویسنده : مریم زارع پستکی زاد کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
Monday, 29 April , 2024